برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 74
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 82
تمام شب... تمام شب, بی وقفه, مدام, پشت سر هم توی گوشم تکرار می شوند: " ...پس همونجا بمون" , " معلومه که نمی کنم..."
چطور؟ چطور می شود جملاتی را که نیمه شب قلبت را از سینه ات کشیده اند بیرون و از بالای یک ساختمان پنج طبقه پرتش کرده اند پایین تا لشکریان مغول با اسبهای زخم خورده شان, هزار هزار, بی رحمانه بر آن بتازند تا چیزی از آن بر زمین باقی نماند, از یاد برد؟؟؟
چقدر باید کسی را دوست داشت برای از یاد بردن و به فراموشی سپردن این جملات؟ چقدر؟؟؟
امان از فراموشی ناگزیر......
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 114
_ پس چرا اینا رو بهش نمیگی؟
_چون هر بار که چیزی تو این مایه ها بهش گفتم ازم بیشتر فاصله گرفت...
امان از فراموشی ناگزیر......
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 144
برایم نوشته: بدون تو و مهربونیات نمیتونم زندگی کنم سیمین...
میخواستم برایش بنویسم: پس اینهمه وقت؟؟؟
اما یادم آمد که رسالت من گذشتن بود. گذشتن برای عشق
و سکوت کردم
سکوت کردم
سکوت کردم...
امان از فراموشی ناگزیر......
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 161
مریم که بار طاقت فرسای هستی بر شانه هایش سنگینی میکرد, زیر لب با غمگینی زمزمه کرد" من که سرتاسر خموشم, مستِ بی اندازه نوشم, از کجا جویم ترا..."
و خداوند پاسخ داد" من در همه ی مکانها هستم, هر جا که بخوانی مرا"
پس مریم او را با تضرع به متبرکترین نامها خواند و اینگونه بود که عیسی شکل گرفت تا در جلجتا بر صلیبش بیاویزند تا مریمی دیگر خداوند را با تضرع, به نام بخواند...
و بر هیچکس پوشیده نیست که خداوند _ اگر بخواهد_ برترین مکرکنندگان است...
امان از فراموشی ناگزیر......
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 164
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 183
یک ساااال گذشت
یک سااااال تمااام...
امان از فراموشی ناگزیر......
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 184
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 130
برچسب : نویسنده : baran-barg بازدید : 171